شعر

اميد است با استفاده از مطالب ارزش واقعي كار را بفهميد

شعر

۹۰ بازديد

برو كار مي‌كن، مگو چيست كار

كه سرمايهٔ جاوداني است كار

نگر تا كه دهقان دانا چه گفت

به فرزندگان چون همي خواست خفت

كه : « ميراث خود را بداريد دوست

كه گنجي ز پيشينيان اندر اوست

من آن را ندانستم اندر كجاست

پژوهيدن و يافتن با شماست

چو شد مهر مه، كشتگه بركنيد

همه جاي آن زير و بالاكنيد

نمانيد ناكنده جايي ز باغ

بگيريد از آن گنج هر جا سراغ »

پدر مرد و پوران به اميد گنج

به كاويدن دشت بردند رنج

به گاوآهن و بيل كندند زود

هم اينجا، هم آنجا و هرجا كه بود

قضا را در آن سال از آن خوب شخم

ز هر تخم برخاست هفتاد تخم

نشد گنج پيدا ولي رنجشان

چنان چون پدر گفت، شد گنجشان